جدول جو
جدول جو

معنی تحصیل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تحصیل کردن
(خَ دَ)
فراهم آوردن و جمع کردن و اندوختن و بدست آوردن و حاصل کردن و کسب کردن. (ناظم الاطباء) : نبینی که به اندک مایه رنجی که بردم چه مقدار تحصیل راحت کردم ؟ (گلستان) ، جمع کردن مالیات، کسب علم و دانش کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تحصیل کردن
آموزیدن فراگیری دانش اندوختن بدست آوردن حاصل کردن کسب کردن، جمع کردن اندوختن، جمع کردن مالیات گرفتن مالیات و و مقرریها، خلاصه چیزی را بر آوردن، کسب کردن علم
فرهنگ لغت هوشیار
تحصیل کردن
اکتساب کردن، به دست آوردن، حاصل کردن، کسب کردن، درآوردن، عایدی داشتن، مداخل داشتن، درآمد داشتن، دانش اندوختن، درس خواندن، سواد آموختن، سواددار شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
آموزیده دانش آموخته با سواد با معلومات، جمع تحصیل کردگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحویل کردن
تصویر تحویل کردن
نقل مکان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سر بار کردن بار کردن بار نهادن، بگردن گذاشتن، کاری را بکسی فرمودن که فوق طاقت او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
واگشودن باز گشودن باز تاراندن از هم گشادن (چیزی را) تجزیه کردن، فانی کردن (چیزی را) بگذاختن محو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
((~. کَ دِ))
دارای سواد و آموزش عالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
فرهیخته، دانش اندوخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
Educated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
Analyze
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
Exact, Impose, Inflict
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
强求 , 强加 , 使遭受
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
exigir, imponer, infligir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
istruito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
esigere, imporre, infliggere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
educado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analisar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
exigir, impor, infligir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
受过教育的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
分析
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
gebildet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
wykształcony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analizować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
wymagać, nakładać, zadać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
аналізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
вимагати , нав'язувати , заподіяти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
освічений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analysieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
verlangen, auferlegen, zufügen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
анализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحمیل کردن
تصویر تحمیل کردن
требовать , навязывать , причинять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحصیل کرده
تصویر تحصیل کرده
образованный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحلیل کردن
تصویر تحلیل کردن
analizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی